محل تبلیغات شما



داستان فیلم و دارم لو می دم اگر نمی خواهید نخونید 

 

 

داستان یه آقاییه که دوست دخترش ولش کرده (بازیگر جیم کری)

بعد میره تو یه موسسه تا ذهنش رو از خاطرات اون دختر پاک کنه

تمام وسایلی که اون داده بود رو امحا کرد تا صبح پاشد هیچی از اون تو زندگیش نباشه

عوامل اون موسسه یه شب تا صبح نشستن و رو مغز پسره کار کردن

همه چیز هی پاک می شد تو ذهنش

تو ذهنش به دختره گفت اینها دارن هرچی از تو تو ذهنمه پاک می کنن ، دختره گفت منو جایی بزار که اونا دستشون بهش نرسه

هی چشماشو وسطاش باز میکرد که نزاره اونا پاک کنن همه چیزو

خلاصه یه شب تا صبح همه چیز از ذهن پسره پاک شد

 

وقتی به هوش اومد همه چیز از مغزش رفته بود

اما قلبش هنوز اون دختره رو دوست داشت

 

بازیگر زن : کیت وینسلت


دوسه تا ست مانتو و روسری برای هر روز تفریح و عکس گرفتن

دو سه تا تیشرت یا پیراهن برای همسر

پیراهن آستین بلند برای توی راه همسر تا دستاش نسوزه

دو دست لباس راحتی برای خواب

لباس زیر و تیشرت هرچقدر که میتونی بردار 

یه دست لباس تو خانه مجلسی که اگر جایی مهمان شدیم

جوراب دوتا

 لباسهای راحت برای داخل ماشین و راه

مسواک خمیردندان نخ دندان شامپو بدن و سر و لیف

صابون  اضافه برای شستن بعضی لباسها یا جایی ک مایع دسشویی نیست یا مایع دسشویی هم بردار

شامپو بچه برای شستشوی صورت 

لیف جادویی 

آرایش چشم پاک کن و پنبه

سشوار، فرکننده مو

ژیلت

حوله برای حمام کردن

پد روزانه 

کرم دست 

قطره چشم

کیف آرایش

پول نقد کمی

کلاه برای هردونفر، ضد آفتاب،عینک

کتانی برای راه های سخت

زیر انداز و چادر کمپی

ملافه برای داخل هتل جهت انداختن روی تشک ها

پتو مسافرتی

مدارک شناسایی (شناسنامه)

دفترچه بیمه

تنقلات برای مسیر

چای و فلاسک برای راه

میوه برای نهار

نهار مختصر برای راه

تن ماهی و رشته و سویا جهت ماکارانی و آشپزی در مسافرت

ماهیتابه و پیک نیک جهت آشپزی

کبریت

دوربین و سه پایه

لب تاب و شارژر جهت دیدن فیلم در سفر

شارژر گوشی 

 

 

تا اینجا همینها یادمه

 


سال 98 در یک نگاه که گذشت: همسر کل عید رو کلاس داشت و مهمانی آنچنانی نشد بریم در واقع کل شب ها رو کلاس داشت من برای سال تحویل همه جارو تزیین کرده بودم و سال تحویل ساعت 2صبح بود و به زور به همسر گفتم لباس بپوشه تا عکس بگیریم من خیلی اون عید سرخوش و خوشحال بودم نمیدونم چرا ؟ یه نیروی عظیم گرفته بودم بعد اردیبهشت ماه برای عروسی دوست نوید (کاظم)رفتیم همدان اونجا هم خوش گذشت 31اردیبهشت من عمل داشتم خخخ خرداد و مامان اینها شمال بودیم قایق سوار شدیم و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها